وطنم باش!
.
وطنم باش!
سخت و محکم، مَرا در آغوش بگیر؛
مگذار،
که هیچ غریبهای،
به هر بهانهای،
مَرا از مرزهای تَنَت، به دور کند!
.
•••••••
.
وطنم باش!
متّصل کن،
آفتابِ شرق را، به شبهای حسرت و دلتنگی!
بگذار تا عاشقانهترین ترانهات،
به رقص آورد نور را، در باورِ غرب!
.
•••••••
.
وطنم باش!
از رژهی بیرحمانهی ترس،
در آنسوی مرزهای ایمانت، نَهراس!
و بدان،
که تحریمِ اَهریمن،
بَر زیبایی تو، خواهد افزود!
.
•••••••
.
وطنم باش!
بُگذار فَسانهی درونت،
آب را، بَر چَشمانِ منتظِرم، حلال کُند؛
و از آشوبِ دشتهایِ کویری بخواند،
که از دوری ما، سخت شده، میتَرَکند!
سالهاست که من،
زبانِ اشاره را،
بینِ چشمههای لالِ سَرم، میفهمم!
.
•••••••
.
وطنم باش!
و در هجومِ سردِ بیکسی،
هِنگامههای غمت را، به من بسپار؛
که من،
سنگترین صبورِ زندگانی تو، خواهم شد!
.
•••••••
.
وطنم باش!
پای تو میمانم؛
در فَرازهای بَعدِ نَشیب،
در حَضیضهای بَعدِ شکوه و افتخار!
تا، آن سوی شهرِ زندگی،
تا لحظههای آخر خود،
پای تو میمانم!
.
•••••••
.
آری،
وطنم باش!
و بِمیرانم؛
که آرزوی من،
دفن شدن، در میانِ دستهای توست!
که آرزوی من،
دفن شدن، در میانِ دستهای توست!
که آرزوی من،
دفن شدن، در میانِ دستهای توست!
.
•••••••
.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.