نامت چیست؟
.
نامت چیست،
ای طلوع هزار رنگ سال؟
از کدام جام ارغوانی عشق، نوشیدهای،
که چکاوک، به آواز دستان تو، حسادت میکند؟
بخوان،
که تراوش واژه از سکون لبهای تو،
طرحِ نابودیِ اقلیمِ سکوت را جانی دوباره بخشیده است!
.
•••••••
.
نامت چیست،
ای اسطورهی باستانی قرن؟
از قعر تنهایی کدام کنج زمان آمدهای،
که خواب شیرین تو را، شاعران شهر میبینند؟
بیا،
که ایل انفرادی فرهاد،
به یُمن آمدنت،
راه قشلاق به آغوش گرم تو را در سَر دارد!
.
•••••••
.
نامت چیست،
ای خضوع نهفته، در اندیشهی برگ؟
بگو، قامت کدام سپیدار بلند،
با نیاز لمس دستانت، به کرنش عارفانهی بید، اقتدا نمیکند؟
برقص،
که لرزش اندامت،
دلیل چرخش مستانهی برگهای پاییزی شده است!
.
•••••••
.
نامت چیست،
ای هیاهوی سخن در آغوش نجیب قلم؟
بگو چهگونه جوهر سپید عشق،
غرق در محلّ اتّصال واژههای توست؟
برخیز،
تا رها شود از پیچ و تاب دامنت،
نجوای نرم و صبوری که ساکت است!
.
•••••••
.
نامت چیست،
ای پاشش نور، بر سر دکان شبانهی عشق؟
کیست که از برای بوسهای بر کنج لبت،
همّت سرخ هوس را، پنهان نمیکند؟
با او بمان،
با او بگو با لهجهای قریب،
که هر نفس، از تاریخ سخت تنت، جدا شدهای!
.
•••••••
.
آری،
نامت چیست،
ای انگور شیرین وسوسه؟
ای تعمّد فرسایندهی جان؟
ای رسالت بیپایان مهر؟
حال که دفتر حادثه،
به کوتاهی لبخندی دور،
مشق شیرین آرزو میکند،
کاغذش را تا کن،
قایقت را بردار،
"پشت دریاها، شهری است" که تو را منتظرند!
.
•••••••
.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.