معین پاکجو

چینش واژه‌ها به انتخاب من! :)

معین پاکجو

چینش واژه‌ها به انتخاب من! :)

• لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها •
• Dare Mighty Things •
(;^^)

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه‌بندی موضوعی
پربیننده‌ترین مطالب

۳۰ مطلب با موضوع «شعرها» ثبت شده است

.

هیچ،

نگویمَت،

از این رَنجِ بی‌حساب؛

که چه؟

تویی تمامِ درد و بی‌حساب، دوای من!

.

•••••••

.

۱ نظر ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو

.

خانه‌ات کجاست؟!

ای عشق!

بیا تا شبی،

در گردابِ هوس،

دِینِ دیرینِ خود را، به هم اَدا کنیم!

حقا،

کلبه‌ی آغوشت،

کهنه‌شرابی‌ست که غوغا می‌کند.

.

•••••••

.

۱ نظر ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو

.

برای منی که شامّه تیز کرده،

آمدنت را، بو می‌کشم،

باد، یک موهبت است؛

بوی تو را، به هم‌راه دارد!

 

ای کاش،

عطر تَنَت،

از بَندِ پیراهنی که به تَن داشتی،

رها می‌گشت؛

دست در دستِ نسیم داده و،

در پسِ هر بیداری،

روحم را، نوازش می‌نِمود!

.

•••••••

.

۱ نظر ۲۴ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو

.

وطنم باش!

سخت و محکم، مَرا در آغوش بگیر؛

مگذار،

که هیچ غریبه‌ای،

به هر بهانه‌ای،

مَرا از مرزهای تَنَت، به دور کند!

.

•••••••

.

۰ نظر ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو

.

شبم شو،

سخت‌آغوشِ حیله‌ناپذیر!

عشق را، بر سینه‌ام بفشار!

تا که من،

تکّه‌های تو را،

از چنگِ خورشید، درآورم!

.

•••••••

.

۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو

.

من،

به کدامین سوی،

به کدام جغرافیای مقدّس،

در آرزوی تو بمانم؟!

 

رخ بنما،

ای ترانه‌ی مستانه‌ی بامدادی!

من،

تو را،

به هر طول و عرضی از این جهان که باشی،

خیلی دور، یا که نزدیک‌ترین،

بارها، دوستت می‌دارم!

.

•••••••

.

۰ نظر ۲۲ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو

.

کیست که مرا،

وسوسه‌ای از غنچه‌های لبخندش بچیند؟!

جاری شود در التماسِ نگاهم،

تا مرا، غرقِ در آغوشِ خود کند!

 

خدایا!

تو خود نگه‌دارش باش؛

که من،

همانم که به سالی، نگاهی از وِی،

عاشقانه‌های دشتِ بی‌بارانم را، دِیم می‌کنم!

.

•••••••

.

۰ نظر ۱۵ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو

.

این منم،

زیرِ بارِ اندوهی دراز،

که در گلوی خشکِ زمان، مانده است!

بی‌سبب نیست،

اگر،

در امتدادِ روزهای سرد،

به دامنِ سپیدِ بانوی برف، چنگ زده،

و به التماسِ چشمانم،

فرزندِ میانه‌ی زمستانش را، آرزو کنم!

.

•••••••

.

۰ نظر ۰۸ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو

.

دلم تَنگ است؛

بی‌قرارت شده‌ام؛

بی‌قرارِ قرارهای بی‌قراری‌مان!

حالم، حالِ نیاز است و تو را، بسیار می‌خواهم!

.

•••••••

.

۰ نظر ۰۱ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو

.

من از چه با تو بگویم؟

از خنده‌ی تلخِ این صفحه‌ی تقویم،

که طوفانِ حادثه‌ها، حتّی، ورقش را تازه نمی‌کند؟

حالیا،

ای ثانیه‌های نگران،

به پیوستگی سردتان قسم،

که چیدن مرثیه‌ها در سبدِ تقدیر زمان،

اجبارِ خودساخته‌ی شب‌های دل‌تنگی من نیست!

.

•••••••

.

۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۰۰
معین پاکجو